فاصله

در میان من و تو فاصله هاست

گاه می اندیشم

میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دست های تو توانایی آن را دارد

که مرا زندگانی بخشد

چشم های تو به من می بخشد

شور عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا

سطر برجسته ای از زندگی من هستی...
زهرا جون

گفتم مرا در رخ تو عشق نشان است                                   گفتا که چه سود عشق نگاهی است
 
گفتـم به نگاهـت نگــرانم تــو مرانم                              
 گفتا ثمر عشق، همـان درد نهــان است


 تلخترین چیزدراندوه امروزخاطره شادی دیروزاست            
 

                          ای همره جاودانه بیدار،

                              چون جوش شرابخانه در من!
                          تنها تو بخواه ،تا بماند

                              این آتش جاودانه در من.

 


زهرا جون                                                    


                 

من و تو مثل دو تا خط می مونیم,

که تو یه دفتر مشق اسیر شدیم!

نرسیدیم به هم آخرشم,

تو همون دفتر کهنه پیر شدیم!

بی هم و کنار هم روزا گذشت,

دستای من نرسید به دست تو!

می دونیم که ما به هم نمی رسیم,

مگه با شکست من , شکست تو!

من نمی رسم به تو آخر بازی همینه!

آخر عشق دو تا خط موازی همینه!

اگر من بشکنم و تو بی خیال,

بگذری از من و تنهام بذاری,

اگه با تموم این خاطره ها,

تو همین دفتر مشق جام بذاری,

بعد از اون دیگه نه من مال منه,

نه تو تکیه گاه این شکسته یی!

بیا عاشق بمونیم کنار هم,

نگو از این نرسیدن خسته یی!

تو نمی رسی به من آخر بازی همینه!

آخر عشق دو تا خط موازی همینه!......

زهرا جون

بدانید

عاشق ؛

کم است؛

سخن عاشقانه؛

فراوان....

محبوبی در کار نیست

اما!!!

مطربان ولگرد؛به آسانی؛از خوبترین محبوبان خویش؛

و غیبت ایشان؛فریاد کشان و مویه کنان سخن می گویند.

دیگر کلام عاشقانه ؛دلیل عشق نیست؛

و

آواز عاشقانه خواندن؛دلیل عاشق بودن…….

زهرا جون

فقط آهسته:

این دل شکستنی است آهسته حمل شود.

این دل سوختنی است آهسته گرم شود.

این دل کباب شدنی است آهسته به سیخ کشیده شود.

این سکوت شکستنی است آهسته فریاد کشیده شود.

این آره گفته شدنی است آهسته به یاد آورده شود.

این لب ها دوختنی است آهسته بوسیده شود.

این عشق دیدنی است آهسته کور شود.

این زندانی اعدامی است آهسته به دار آویخته شود.

این چشم ها بهاری است آهسته باریده شود.

این آزادی رویایی است آهسته خواب دیده شود.

این گنجشک جوجه است آهسته شکار شود.

این شراب مرد افکن است آهسته نوشیده شود.

این زخم بدخیم است آهسته خوب شود.

این مرد عاشق است آهسته عاقل شود.

این شعر پریشان است آهسته پاره شود.

این شاعر مجنون است آهسته کشته شود.

زهرا جون

یه نتیجه گیری

«بیشتر آدما تعریف درستی از عشق ندارن...خیلیا وقتی ازدواج میکنن،عاشق همن...ولی بعد از یه مدت،که شاید خیلی کوتاه هم باشه،از هم جدا میشن...وقتی هم ازشون میپرسیم که آخه چرا؟!...میگن اون موقع ها عاشق بودیم نفهمیدیم....یعنی یه جورایی عشقو با نفهم بودن یکی میدونن....در صورتی که عشق،سراسر معرفته و فهم....پس ما وقتی عاشق کسی میشیم،باید اول ببینیم که چرا عاشقش شدیمو این عشق،اگه روی پایه های قوی استوار باشه،ابدی باقی میمونه....»

حالا دیگه مطمئنم که عشقی که بخاطر یه لحظه و یه روز و یه هفته باشه،عشق نیست...ما حق نداریم این قشنگترین و بهترین احساس هستی رو به هر علاقه ی کوچیک و بی پایه ای نسبت بدیم...چون اونوقت تمام نتایجی رو که از اون دوست داشتن ساده بدست میاریم،به عشق نسبت میدیم...مث خود من که تا همین چند وقت پیش میگفتم عشق بزرگترین دروغ دنیاست....ولی منم اشتباه میکردم چون اونی که بزرگترین دروغ دنیاست،عشق نیست
باید زمان زیادی صرف کنیم تا به عشق واقعی برسیم...پس عجله نکنید...عشق تو خیابون نریخته که بخوایم جمعش کنیم
پس بیاین همین جا به هم قول بدیم که تا وقتی مطمئن نشدیم که یکی لیاقت عشق ما رو داره،عاشقش نشیم...واگرم عاشقش شدیم،بدونیم که اون عشق،واقعی نیست و باید فراموشش کنیم...آره سخته...ولی این به نفع خودمونه.....
شما نظرتون چیه ؟؟؟؟

زهرا جون

سال نو مبارک

زهرا جون