گفتی ببین من اومدم. گفتم دیر اومدی. اون موقع که باید میومدی کجا بودی؟ هیچی نگفتی
گفتم به هر حال من باید برم . تو دیر اومدی. گفتی برو.ولی هر جا بری منم دنبالت میام.این طوری مراقبت هم هستم. دنبالت میام.....
رفتم ...و تو هم دنبالم اومدی. هر از گاهی بر می گشتم و نگات می کردم .همینطور میومدی و میومدی. انگار خسته نمی شدی.....
دیگه عادت کردم به دیدن سایه ت پشت سرم. یا صدای نفسات. یا رد پاهات. دیگه پشت سرم رو نگاه نکردم. می دونستم که هستی. و چقدر از بودنت لذت می بردم....
توی صحرا بودیم یادته؟ فکر کردم نکنه تشنه باشه. راستی تو تشنه ت نیست؟ خسته نیستی؟
و فکر کردم. ببین چقدر مغروره. حتی جواب نمی ده. برای همین برگشتم و نگاه کردم...... نبودی
حتی از رد پاهات هم خبری نبود. انگار خیلی وقت بود که رفته بودی و تنهام گذاشته بودی
رفیق نیمه راه من
سفر خوش خیر همراهت
من از آغاز میلاد تو همراهت
سفر کردم ......... پس از یک عمر دانستم سفر با مردم نامرد دشوار است
سفر با همره نامهربان تلخ است
برو ای بد سفر ای یار نا همرنگ
که می گویم مبارک باد بر خود این جدایی را تو را نفرین نخواهم کرد
دعایت می کنم با حال دلتنگی که یابی کعبه مقصود و فردایی طلایی را
رفیق نیمه راه من
تو قدر من ندانستی درون آب ماهی قدر دریا را نمی داند
زیبا تر از همیشه زهرا جون اینقدر دپرس نباش.........
خیلی خوشکل بود
واقعا خوشکل بود
من به یک شاخه نیلوفر نیازمندم ، به یک شاخه نیلوفر که شلاله ی سیاه موهایش ، مثل پیچک دور تنم بپیچد ،
و بعد با هم روی دیوان حافظ بخوابیم ...
و گل شرم ِ او شعله ور شود ، روی گونه هایش که بوی سیب می دهند قطعا !
و من بوی تنش را توی دفترم بنویسم ...
بوی چشمهای ترش را که طعم قهوه ی ترک دارند ؛
و بازوانش که مانند بازوان میترا بلند است ،
آنقدر بلند که تمام تنهاییم توی آغوشش جا بگیرد ...
و شبها ، فرشته ی کوچک من باشد ...
فرشته ی مرا ندیده اید؟
سلام اگه میشه یه email یا id بزارین تا بتونیم باهاتون تماس بگیریم
سلام .. دست بقلمت خوبه البته اگه ماله خودت باشه .. یه سر به سایت کلوب بزن .. منم یبینی. بای فعلا ..