به نظاره آسمان رفته بودم ؛
گرم تماشا و غرق در این دریای سبز معلقی که بر آن ،
مرغان الماس پر
ستارگان زیبا و خاموش ،
تک تک از غیب سر می زنند و دسته دسته
به بازی افسون کاری شنا می کنند .
آن شب نیز ماه با تلالؤ پر شکوهش
که تنها لبخند نوازشی است
که طبیعت بر چهره ی نفرین شدگان کویر می نوازد ،
از راه رسید و گل های الماس شکفتند
و قندیل زیبای پروین - که هر شب ،
دست ناپیدای الهه ای آن را از گوشه ی آسمان ،
آرام آرام به گوشه ای دیگر می برد - سر زد .
و آن جاده ی روشن و خیال انگیزی که
گویی یک راست به ابدیت می پیوندد !
سلام خوبی من اسم سايت تو رو تو سايتم مينويسم تو هم ماره من رو بنويس
salam
omidvaram ke dar risadan be arezooyat beresi ba tamame mokhlafat
سلام از مطالب بسیار زیبای وبلاگ شما لذت بردم ....من مایلم تبادل لینک با شما هستم اگر شما نیز مایل هستید من را در جریان بگذازید ... ضمنا خوشحال می شم به من هم سر بزنین ... خداحافظ
میگویند شیشه ها احساس ندارند اما وقتی روی شیشه بخار گرفته اتاقم نوشتم
((دوستت دارم)) آرام آرام گریست .
سلام خوشحالم از اینکه اولین نظر وبلاگ منو گذاشتین
منتظر مطلب جدید وبلاگ شما هستم