تو تا به حال با تمام کلامت شعر زیبای نگاهت
همه حرفات رو به من می گفتی
اما من غافل از این حس لطیف
که تو هر دم لفظ احساست را می گفتی
حال من هم مثل تو میخوانم
حس احساس وجودم را
سعی بر آن دارم که بگویم آنچه را تا حال در دل داشتم
چون تو را همره خود میدانم
پس توانایی گفتن دارم
آنچه را اسرار دل می پندارم
حال گویم چون تویی همرازم
ای که همراز منی ناز منی
تو با اون نگاه پر معنایت
دلمو به عمق دریای ستایش بردی
آری تو اگه خواسته و نا خواسته رفیق من شدی
اما من با همه وجودم عاشقت شدم
نمی دونم اون چه حسی بود ولی
اینو خوب می دونم که اونو با هیچی تو این دنیا عوض نمی کنم
تو اینو بشنو که من دوست دارم یه عالمه
اما هر چی پیش بیاد بدون که تقدیر منه
اونی که اون بالاهاست تقدیر و رقم می زنه
پس بدون ما همه مهره های بازی اونیم
خودمون کم بتونیم رو حرف اون حرف برنیم
پس بیا با هم نظاره گر باشیم
ای عزیزترینم , نازنینم
ای که نیستی در برم اما بدان ای سرورم
گر چه نیستی در برم اما تو هستی در وجود و در تنم
قکر تو یکدم مرا از تو جدا نمی کنه
یاد خاطراتت مرا یکدم رها نمی کنه
نازنینم ای صمیمی ترینم
تا به کی من این جدایی را تحمل باید
تا به کی مانم به راهت تا بیاِی در برم
ای تو تنها مونس و یار دلم
من به غیر از تو ندارم همدلی
پس اجابت کن تو هر چه زودتر
این مراد همدلی را دلبرم
زهرا جون
سلام.
خیلی قشنگ بود.
حس و حال منو داری.
به وبلاگ ما هم سر بزن.
موفق باشی.
سلام خیلی زیبا بود عالییییییییییی بازم به من سر بزن
nice
کاش مهمانم بودی تو به یک فنجان چای
کاش لحظه ی تنهایی من داشت رفیق...
خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگ بودن ! به آدرس جدید ما هم سری بزن
دل وامانده ی من جامع از شب کشید باز به تن//همچو آهوی رها گشته شده و باز پرید از دل دشت//به خیالی که از این شب رها گشتو گذشت//بر سر رود رسید .لحظه ای چند نشست//گفت: به به!! عجب چشم سیاهی//همچو او گرم زلالی مثه آینه ی عشق گزرایی//پاک وصافی تو همانی تو بزرگی تو خدایی//گوش کن درد دلم را که تو معبود منی رازو نیازی//عاشقم عاشقی از عشق جدا افتاده//بر در خانه ی تو دست به دعا افتاده//رحم کن بر دل وامانده ی من که تو رحمانو رحیمی//تو همان خالق من دره گرانی//من ز خاک هستم و این تن تورا می خواند//تو خدای دلمن رحم ز تو می خواهد//
باد ها را بوزان تا که کوهها ز جا کنده شوند//اگر آدم جدا باید بود لااقل کوه نباشد تنها//ابر ها را همه با هم یکی کن ای خدا//تا که دریا نباشد تنها نماند یکجا//هر کسی را که دوست داری که با یاد تو باشد//همه جا با تو و همراه تو باشد//بنویس بر صحفه ی دفتر او //که بماند کنار دل او
زیبا
زهرا جون خیلی قشنگ بود
چرا دیگه چیزی در وبلاگ نمی نویسی
همچنان موفق باشی سلام برو بچه ها رو برسون !
بای به ما هم سر بزن
سلام ...
سلام به دوست خوبم .... کجایی بابا تو سر نمیزنی ... قابل نمیدونی مارو ( نه شوخی کردم همون یه بار که سر زدی دستت درد نکنه ) این وبلاگت جدی باحال شده ها
خیلی قشنگ بود
عشق تو مرا به اوج بودنیها می کشد//از تمام رفتنیها دل بریدم بودنیها می رسد
خیلی خیلی قشنک است